جان آدمی

جان آدمی _ وبگاه شخصی علی دقیقی

جان آدمی _ وبگاه شخصی علی دقیقی

جان آدمی

تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست، نشان آدمیت

*قرار است در این وبگاه، کمی درد دل هایمان را بنویسم، شاید التیامی یافت...
(تیرماه 1393_تهران)

تبلیغات

آخرین نظرات

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

آدم ها مختلفند

جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۵۰ ب.ظ

کتاب های تاریخ غالبا کتاب های قطور وکلفتی هستند واحوالات و وقایع زیادی رو بازگو می کنند. وقتی در این کتابها چرخی بزنی آدم های مختلفی را خواهی دید با عقاید و نگرش ها و رفتار های خاص خود...

در کتاب تاریخ عمر من نیز، موضوعات و اتفاقات و افراد و وقایع عجیب و غریب، فروان اند.یکی از این وقایع روز 27 اسفند 1393 بود – برگزاری یک مراسم جالب با عنوان پشت ماشین نویسی ماشین ها به صورت صلواتی- به مناسبت فاطمیه و مصادف شدن آن با تعطیلات نوروزی که در کشور ایران مرسوم است با چند بچه شیعه از رفقای صمیمی هستیم فضا را مناسب دیدیم تا نوشتن یک یافاطمه پشت ماشین ها که قراره بیافتند تو جاده ها؛ مردم را به یاد فاطمیه بیاندازیم...

خب طبیعتا برگزاری مراسمی که مربوط به ماشین ها باشه باعث ترافیک هم میشه. با این اوضاع و احوال در حد خودش کار ملا ترافیک داشت. این ترافیک یقینا باعث شکایات اون عده ای می شه که از ترافیک سنگین بدشون میاد.

ابراز این ناراحتی از ترافیک گاهی اخم بود، گاهی بوق، بعضی ها همکه ناراحت بودند و از شلوغی می آمدند جلو تر و متوجه باعثه ترافیک می شدند (که ما بودیم) با یک سلام و خسته نباشید ما رو خوشحال و دلگرم می کردند.

خب، این باعث شد تا آدم های مختلف را بشناسیم. آدم هایی که امروز در ترافیک که باعث اون یک مساله ارزشمند بود؛ حداقل برای یک عده؛ داد و بیداد می کردند و می گفتند : حق الناس و گناه هستو ثوابش از گناهش بیشتر و یا فحش می دادند...

و همان ها در شب گذشته (مراسم مسخره و غیر عقلایی چهارشنبه سوری) پشت ساعت ها ترافیک وامیستادند و چیزی نمی گفتند... شاید صدای ترق و تروق ترقه ها و آتش زدن وسط خیابان و ایجاد اینطور ترافیک ها به مزاجشان سازگار تر است...

آدم ها مختلفند

حتی اونهایی که برای نوشتن پشت ماشین وامیستادن مختلف بودند... بعضی ها برای قشنگی ماشین می نوشتند و بعضی ها برای ثوابش، بعضی ها برای فخر فروشی به فامیل و بعضی ها از روی ایمان...

یکی عقیده داشت که یا فاطمه روی شیشه جلوی ماشینش باشه ماشین، بی ترمزش ته دره نمی ره...

بهترین جوابی که قرآن در پاسخ به عمل نابخردانه بعضی ها داده است بسیار جالب و زیباست:

«قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون»

بگو خدا، سپس بگذار در یاوه گویی و جهل خود بازی کنند...


20 نابغه

جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۳۷ ب.ظ
بنا به انجام وظیفه و حدیث شریف : زکاة العلم ، چند سالی است به آموزش علوم دینی و غیر دینی به دانش آموزان رو آورده ام.
اولین تجربه کار را در شهرستانی در استان چهارمحال بختیاری آغاز کردم، از همان اول هم نخبه ها را به من می دادند... تجربه خوبی بود، اما بعدها تجربه های بیشتر به من اضافه شد، چند سال بعد به روستایی در استان خوزستان رفتیم و بعد از آنجا هم به مدت 3 سال در ... فعالیت داشتم، تا امروز...
امسال هم مثل هر سال تابستان را غنیمت شمردم و دست به برگزاری کلاس زدم ... اما به صورت ویژه! به این صورت که پارسال 70 شاگرد داشتم که امسال از بین همه ی آنها فقط 20 تا را در کلاس راه دادم ، 20 نابغه ...
من برای آنها فقط استاد نیستم، یک دوست هم هستم! و سعی کرده ام طوری با آنها رفتار کنم که از همان ابتدا به من اعتماد داشته باشند ... و آنقدر اعتماد ساز بوده ام که وقتی خطایی هم می کنند به من می گویند تا راه درست کردنش را به  آنها بگویم ... پدران امروز که وقت ندارند و مادران هم حال... پس وظیفه چه کسی است که این بچه های را نگذارند به منجلاب دنیا بیافتند؟!
بگذریم، قصدم از نوشتن این مطلب فقط بیان یک ماجرا بود: دیروز که با یکی از شاگردانم، (شاید بهترین آنها) صحبت می کردم، بحث سیاسی شد و از سیاست صحبت کرد، من هم عادت دارم فقط مسائل بدرد بخور را به آنها آموزش بدهم، پس سکوت کردم و فقط شنیدم! دید سیاسی دانش آموزی که سنی هم ندارد من را به آینده همه این 20 نابغه روشنتر کرد ... واقعا مغز های فعالی دارند در این سن و سال!
من به این شاگردان افتخار می کنم و برای تجلیل از آنها این را نوشته ام تا سالهایی بعد این مطلب کهنه را خواندند، شاید یک فاتحه برایم بخوانند...